...
پنجشنبه, ۲۲ مهر ۱۳۹۵، ۰۸:۰۸ ب.ظ
همـه وقتی میرفتند ،
خودشان را با خانوادهشان معرفی میکردند.
با نسبشان.
ولی او نمیدانست چـه بگوید.
...او که کسی نبود.
...نسبی نداشت.
یک سیاهپوست غلام زاده!
مصمم پا به میدان نهاد و فریاد زد:
«امیریحسین و نعمالامیر»
بهتریــن نسبت را یافته بود ؛ و بالاتریــن شرافت را.
.
.
.
♦هرکس که سر به زیر تو شد سربلند شد
♦بیآبــــرو کنـــار تــــــو با آبـــرو شـود
- ۹۵/۰۷/۲۲