- ۰ نظر
- ۲۶ بهمن ۹۵ ، ۲۲:۰۶
وقتی آیات و نشانه های خدا
بر در و دیوار و در آفاق آسمان و جهان درون در تجلی است ،
وقتی خلقت تابلویی است که عظمت و هدفداری جهان را نشان می دهد ،
وقتی «موعظه» بردل می نشیند و جان را دگرگون می سازد ،
آن چشمی که در پهنه هستی آیات را نبیند و این همه تابلوی جمال را مشاهده نکند ،
اگر کور نیست ، پس چیست؟
قرآن کریم به صراحت و وضوح چنین تعبیر می کند:
فَإِنَّهَا لَا تَعْمَى الْأَبْصَارُ وَلَکِن تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِی فِی الصُّدُورِ
همانا چشم ها نابینا نمی شود، بلکه دل هایی کور می شود که در سینه هاست
همچنین قرآن کریم از گمراهان دوزخی چنین یاد می کند که:
لَهُمْ قُلُوبٌ لَّا یَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْیُنٌ لَّا یُبْصِرُونَ بِهَا
آنان دل هایی دارند که با آنها درک نمی کنند و چشم هایی دارند که با آنها نمی بینند
آیا این جز اشاره به همان کوردلی و محرومیت از نگاه دل است؟
گذشته ها را با استغفار و صلوات بر محمد و آل محمد جبران کنید.
هر کسی هم که تو را آزار و اذیت کرده است ، برای او استغفار کن.
خدا این را میخواهد.
برای او استغفار کن همانطور که برای خودت استغفار میکنی ؛ چه فرقی می کند؟!
اگر به تو آزاری رسانده است ، غضبی کرده است ، تندی کرده است ،
او را ببخش ؛ چون خدا عفو را دوست دارد.
هر روز هفتاد مرتبه برای خودتان و کسانی که شما را اذیت کرده اند استغفار کنید.
کسی که برای اذیت کنندگانش استغفار کند ، قلبش راحت و بزرگ میشود.
برگرفته از کتاب طوبای محبت( سخنرانی های حاج اسماعیل دولابی)/جلد1/صفحه50
امام علی-علیه السلام- :
خدا را بندگانی است ،
که برای سود رساندن به دیگران ،
نعمت های خاصی به آنان بخشیده؛
تا آنگاه که دست بخشنده دارند ،
نعمت ها را در دستانشان باقی می گذارد....
... و هرگاه از بخشش دریغ کنند؛
نعمت ها را از دستشان گرفته
و به دست دیگران خواهد داد...
╗ نهج البلاغه-حکمت 425 ╚
"طرمّاح" فقط چند روز وقت خواست.
رفت...
و وقتی برگشت ، کار از کار گذشته بود.
سر ها بالای نیزه بود...
من سالهاست دارم وقت میخواهم.
سال هاست کریمانه فرصت می دهید...
برنگشته ام هنوز!...
خواستم بگویم از من ناامید نشوید.
↩ دعا کنید برگردم...
امام من؛
دعا کنید تا کار از کار نگذشته برگردم.
اگر خدا یک « بیــــا » به ما بگوید ، کافی است ؛
چون امر خدا عین ایجاد و کن فیکون است.
دیدی امام حسین-علیه السلام- یک « بیــــا » به زهیر گفت چه شد؟!
و او را چگونه ساخت؟!...
.
.
.
امیدواریم به همه ی ما یک « بیــــا » بفرماید.
╗ حاج اسماعیل دولابی╚
این که یارانت این همه برایم خواستنی هستند ،
از آن روست که توی لشکر تو ،کسی خاکستری نیست!
کسی وسط نیست.تکلیف همه با خودشان معلوم است.
کسی مبهم نیست. تردید ندارد. در رفت و آمد نیست.
و این را وسط معرکه ثابت کرده ؛ نه با حرف !
نه با شعار و ادعا...
مرحوم دهخدا گفته ، در تداول عامه ، "راست و حسینی " یعنی
حرف راست و واضح. بی ابهام ، بی پرده ، بی تردید!
چیزی که ماها خیلی وقت ها بلدش نیستیم.
یا چون میدانیم سخت است ، وقت های عمل ، از آن فرار میکنیم.
"راست و حسینی" بودن سخت است...
وسط نماندن آسان نیست!
دل یک دله کردن ، آن هم توی کشاکش معرکه های سخت ، کار هرکسی نیست...
برای همین است که وقتی قصه ی "حرّ" را میخوانیم،
همان لحظه ها که دارد از خاکستری بودن رها میکند خودش را
و می آید سمت سپیدی؛ سمت شما ،
دلمان اوج میگیرد...
یا وقتی میخوانیم "زهیر بن قین" ، با یک تشر ، دلش را یک دله میکند و
پرده های خاکستری را کنار میزند ، چشم هایمان لبریز میشود.
چون میفهمیم شان، چون میدانیم آدم دیگر خاکستری نباشد، تکلیفش با خودش معلوم باشد، دلش را یک دله کرده باشد،
چقدر معرکه و رویایی و خواستنی میشود.
انسان موجود تنهایی است...
کسی نـمـی تواند از تنهایی وغربت ذاتی اش رهایی پیدا کند .
رفقا و خانواده ، تا حدی می توانند این تنهایی را برطرف کنند ؛
ولی غربت انسان "هیــچ وقـت" کاملاً رفع نمی شود !
خدا انسان را طوری آفریده که تنهایی اش فقط با خــــــدا برطرف میشود.
از تنهایی گله نکنیم و آن را تقصیر این و آن نیندازیم !
╗ حجت الاسلام پناهیان ╚
محبت خدا آتش است...
به هـر
دلی بیفتد آتش میزند .
و تا
وقتی حب "دنـیـا" در دل باشد ، حب "خـدا"
در دلت
جا نمیگیرد.
با این
اوصاف ، آیا خدا را دوست
داریم؟!
دلمان آتش گرفته از عشق
به خدا؟
╗ حجت
الاسلام پناهیان╚
حضرت علی (ع) می فرمایند :
کاش میدانستم کسی که از علم بی نصیب مانده چه چیز بدست آورده است.
و آن کس که از علم بهره مند شده چه چیز بدست نیاورده است؟
╗ شرح ابن ابی الحدید،جلد 20 ، ص289، کلمه ی 299 ╚
رسول خدا(ص) می فرمایند :
هرکس بخشی از دانش را فرا بگیرد؛
تا برای خشنودی خدا آن را به مردم بیاموزد،
خدا پاداش هفتاد پیامبر را به او عطا می کند.
╗ روضه الواعظین،ص 12 ╚
خـدایـا
من
مثل آن بت پرست نیستم
که اگـر "تــو" را نداشته باشم ،
خدای سنگ و چوبی داشته باشم !
من اگر "تــو" را نداشته باشم ، چیزی ندارم...
╗ رضا احسانپور ╚
اخلاص ،
یعنی دوست نداشته باشیم آدم دیگری از کارهای خوب ما خبر داشته باشد ،
و قلب خود را،
از "لبخند رضایت دیگران" و "مقام پیداکردن در نزد دیگران"
بی نیاز ببینیم؛
چه رسد به اینکه بخواهیم خودنمـایی کنیم
و به خاطر خـوب بودن و بندگی خـدا ، از بقیه دلبـری کنیم!
لازمه ی قبول کردن این حرف ها، این است که بپذیریم :
" اخلاص خرج دارد و برای مخلـص بودن باید هزیـنه کرد. "
ممکن است برای حفظ اخلاص یک عمل آن را پنهان کنیم
یا از پاداش اجتماعی آن چشم پوشی کنیم
و با لبخند رضایت ، با قدرناشناسی ها برخورد کنیم .
یا اینکه مجبور شویم اساساً کاری را از اول انجام ندهیم
چون می دانیم این کارها را نمی توانیم مخلصانه انجام دهیم.
( البته در صورتی که آن کارها، کارهای واجب و لازم نباشند.)
بالاخره اخلاص ، بسیاری از منافع دنیایی آدم را به خطر می اندازد...
╗ برگرفته از کتاب "شهر خـدا" / استاد پناهیان ╚